رونیکارونیکا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

رونیکا انرژی مثبت مامان و باباش

بابا عمار مامان ماطی رونیکا و کیاشا

بیست دی نو پنج، شب تولدم، اما دلم گریه میخواد

دلم گریه میخواد دلم گرفته  خیلی همیشه عادتداشتم و دارم وقتی غمگین مینویسم اروم میشم. امشب تولدم بود خیلی عالی بود چقدر خوشحال بودی از همین الان داری واسمون برنامه ریزی میکنی، دلم گرفته خدا بخیر بگذرون، نمیدونم چرا،،، الان داشتم با خاله معصومه جان داشتم تایپ میکردیم. بهم گفت که نینی داری تو شکمش اذیت میکنه ی لحظه. به خودم برای نینی دوم فک کردم واقعا سخت بود ی جورای ترسیدم،خیلی الان  ساعت دقیق یک چهل دقیقه هست،خوابی با بابا، شایدم این ناراحتیم خوبی بیش از حد بابا عماره خسته خرد اومد دنبالت از صبح که رفت. ساعت هشت اومد دنبالت رفتین کیک. کلاه.  خریدین لباسشو از خکشوی گرفتین. یکم. کیک خورد.   خسته دوباره. رفت بیرون  جوجه ...
21 دی 1395
1